بانوی زرد

چرا؟

من خسته ام. خسته.نمی تونم اعتماد کنم.اعتماد من زخمیه،خسته ست یه گوشه خوابیده شاید زخماش خوب بشه.دوستم خوشحاله که باهاش حرف زدم فکر میکنه من یادم رفته اون شب چی بهم گفت. من یادم نمیره.من هنوز بهش لبخند میزنم و باهاش مهربونم . من زخم میزنم. من زخم میخورم. زخمی میشم زخمی میشید. هممون زخمی میشیم. بعد خون از سروصورتمون چکه میکنه.بعد میریم یه موزیک گوش میکنیم و برای هم گریه میکنیم.چون بهم زخم زدیم چون زخمی شدیم. بعد میگیم ما انسانیم درک و شعور داریم.

  • بانوی زرد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی