در روزهای شلوغم گم شده ام. گاهی وقتی به خانه میرسم آنقدر خسته هستم که بیهوش می شوم و زمانی که چشم باز می کنم صبح شده است. اما این خستگی را دوست دارم. وقتی روزهایم شلوغ است که خسته ام می کند که زمان را گم می کنم به خودم می گوییم امروز روز پرباری بود. این روزهای پربار من را به سمت آینده ای که برای خودم ترسیم کرده ام هل می دهد. خدایا شکرت بابت همه چیزهایی که به من دادی.